در رکاب دو همسفرِ گریخته از روزمرگی

شبکه آفتاب: خسرو در ابتدا تنها بود، نرگس هم. با قصه‌ها و روایت‌های متفاوتی از راه‌هایی که رفته بودند و نرفته بودند. «سفر» آنها را به هم وصل کرد؛ سفری که حکایت بریدن و رفتن بود. پنج سال پیش آنها در انعکاس کاشی‌های ‌آبی اصفهان همدیگر را دیدند. عکسشان اما…

ادامه

شب هول

شبکه آفتاب: «تا حالا انگشتش هم بهم نخورده…» شوهرش را می‌گوید؛ تابه‌حال به غضب، انگشتی هم به تنش نزده است، اما او بیم جان دارد و شاید همین هول و هراس است که حالتی به نگاه و چهره‌اش داده که اگر نقاشی بخواهد «ترس» را بکشد، مدلی بهتر از صورت…

ادامه

زمستانِ بی بخار

شبکه آفتاب: کجا هستند پارو به دوش‌هایی که همین موقع‌ها مهمان کوچه‌ها می‌شدند و صدا توی کله‌شان می‌انداختند که «برف پارررو می‌کنیم؟» کجاست آن استرس افت فشار گاز و چک ‌کردن دم به دقیقه‌ی لوله‌های بخاری؟ چه شد تصویرهایی که با انگشت روی شیشه‌های بخارگرفته‌ی زمستانی نقش می‌بست و حرص…

ادامه

بازگشت نگهبان اجساد

مردی که در طول جنگ از جسدها نگهداری می‌کرد حالا با قربانیان ویروس ابولا سر و کار دارد. برای پیدا کردن اندرو کاندو از یکی از ورودی‌های بزرگ‌ترین قبرستان کنیما داخل شوید؛ جایی که افراد، گروه گروه، دارند دست‌کم پنجاه جسد را در کیسه‌های پلاستیکی سفید دفن می‌کنند. دنبال مردی…

ادامه