زمزمهی درس و مدرسه میآید. گویی کودکی سر نزدیک دفتر خوابانده و با انگشت رد صدای معلم را دنبال میکند. آوای روضه به گوش میرسد، زنی روضهی مردانه میخواند. صدایی اما از پنجرهی روبهرو امر میکند که از پلههای دست راست ایوان بالا بروم اگر میخواهم از رئیس اتحادیه بپرسم…
ادامهسرنوشت بیش از دو هزار گلوله و تجهیزات نظامی، که از زیرزمین خانهای در خیابان کاج بهدست آمده بود، چه شد؟ بعد از گذشت دو سال در خیابان کاج هنوز کسبه با احتیاط از آن ماجرا یاد میکنند. پیرمرد مغازهدارِ سر نبش خیابان فکوری منکر ماجرا میشود و با اخم…
ادامهاحمدشاه کابوس دیده بود شاید، آن روز که سراسیمه از خواب برخاست. سوم اسفند بود همان روز که کودتای ۱۲۲۹ هجری قمری زندگیاش را سیاه کرد؛ کابوسی که در آن قزاقخانه، همان خانهی امنی که اجدادش را طی سالیان سال بر تخت نگهداشته بود، هیولایی خشمگین شد و به یکباره…
ادامهعکسهایش در اینترنت مردی را نشان میدهد مغرور، شَقورَق و محکم که گاه از سر اجبار تهخندهای بر لبهایش مینشیند. طاسیِ سرش راویِ سالهای ازیادرفته است. میشود حدس زد که هر بامداد، بهسیاقِ عمر فرساینده، شش صبح با لبخندِ آفتاب برمیخیزد، حمام میکند، صورتش را اصلاح میکند و با چای…
ادامه