زندگی اهالی «مستضعفین» زیر فشار قوی

«الان گزگز رو حس می‌کنی توی تنت؟ حالا وای به روزی که بارون بیاد. انگار چند تا ماهی گنده رو انداختی توی ماهیتابه‌ی پر از روغن داغ. این‌قدر جیلیزویلیز می‌کنه تا دق‌مرگ بشیم. شب تا صبح خوابمون نمی‌بره. یه‌سره بیداریم به خدا.» زن رنگ‌پریده و لاغر زیر کابل‌های فشار قوی…

ادامه

فلسطینیان

ژان ژنه (۱۹۸۶-۱۹۱۰) بچه‌ی سرراهی، ولگرد و بزهکار خرده‌پا بود که تبدیل به یکی از به‌نام‌ترین نویسندگان رمان، نمایشنامه، شعر و مقاله‌ی فرانسه شد. «معجزه‌ی گل سرخ»، «مراسم خاکسپاری» و «زندانی عشق» از رمان‌های اوست و نمایشنامه‌اش با عنوان «سیا‌ها» بارها به فارسی ترجمه شده است. بعدتر به فعالیت سیاسی…

ادامه

داروها چگونه به دست دلالان می‌رسند؟

دود اگزوز ماشین‌های خیابان کریمخان در زمزمه‌های پیاده‌رو می‌خزد و میان مکث عابران متوقف می‌شود: دارو می‌خریم… دارو… دارو هست… نیست… ردیف صندلی‌های داروخانه ۱۳ آبان پر است، بعضی‌ها ایستاده‌اند. هر بار شماره‌ای خوانده می‌شود و کسی از جا برمی‌خیزد. شماره‌ها به هزار رسیده‌اند. هزار و یک… زن چادر مشکی…

ادامه

نجاتِ گلستان با اسب

هرگز باور نمی‌کردیم این ارتفاعات روزی آتش بگیرد، آن هم ارتفاعاتی دور از دسترسِ شهروندان عادی و مسافران عبوری از پارک؛ اما حالا این جا آتش گرفته و محیط‌بان‌ها باید ظرف‌ظرف آب را با زبان روزه از این سربالاییِ نفس‌گیر بالا ببرند، بلکه آتش خاموش شود. آسمان آبی نیست؛ همه…

ادامه