میخواهد بایستد. پاهایش یاری نمیکند. همانطور نشسته، دستهایش را بلند میکند و آنها را به چپ و راست تکان میدهد. تمام انرژیاش را برای یک فریاد جمع میکند. تنها صدایی که از گلویش خارج میشود، چیزی در حد یک عطسهی نیمهکاره، یک نفسِ بریدهبریده است. بیفایده است. بهخوبی میفهمد که…
ادامهپیرمردی در پای دیوار فروریختهی برلین ویولنسل مینوازد؛ «سوئیت شمارهی دو» باخ در هوایی سرد و به شکرانهی «معجزه»ی فروریختن دیوار برلین. تصویری که در یازدهم نوامبر ۱۹۸۹ ثبت شد، در همه جای جهان دیده و بخشی از تاریخ شد. او امستیسلاو روستروپوویچ است، نوازندهی شهیر ویولنسل. کار او نمایشی…
ادامه«آوریل ستمگرترین ماههاست، گلهای یاس را از زمین مرده میرویاند، خواست و خاطره را به هم میآمیزد، و ریشههای کرخت را با باران بهاری برمیانگیزد.» تی. اس. الیوت، سرزمین هرز، ترجمهی بهمن شعلهور آوریل ماه شعر در امریکاست و کافهها و کتابخانههای عمومی و مدارس محفلی برای شعرخوانی میشوند. امسال…
ادامهمن دیدم که هر کس میگوید «رُم» هنوز نامِ جهان را صدا میزند. اینگه بورگ باخمن نمیدانستم کجای آنهمه خیابانهای ناشناختهی آشنا را دنبال تو بگردم. رُم شهر آشنایی بود و احساس غربت نمیکردم. «تعطیلات رُمی» را دیده بودم. با فیلم خیابانهایی را گشته بودم به روزگاری که خود…
ادامه