در آثار ساغر دئیری میمونهای بالغ و انسانهای نارس در هم لولیدهاند، با هم درگیرند، درگیریای که درست آشکار نیست خصمانه است یا بازیگوشانه. در یکی از تابلوهای نمایشگاه اخیرش، «در غروب آفتاب سرزمین پدریام را با تو تقسیم میکنم!» نوزاد انسان در دستان موجودی است که بهظاهر یکی از…
ادامه«کردستان» روبهروی چادر ایستاده، با باری از هفت ماه انتظار در شکمش. بیش از حد شبیه به ترکمنهاست، همان دختران دشت، دختران انتظار، شرم، شبنم، خاطره. اما او در کمپ «عربت» زنی است که باید در چادر بماند، دیدن شکم برآمدهی زن پابهماه چندان مقبول نیست. بیشتر برادر شوهرش، تحسین…
ادامهفروش کتاب فروشیهای راستهی کریمخان و انقلاب نسبت به سال گذشته همین موقع تقریباً پنجاه درصد کمتر شده. این کمتر شدن حدس و گمان نیست، بلکه نتیجهی تحقیقاتی میدانی است که بهزودی از سوی اتحادیهی ناشران و کتابفروشان منتشر خواهد شد. دلیل کم شدن فروش هم این نیست که مردم…
ادامهتَهِ نمایشنامهی «خیانت» هارولد پینتر، جری و رابرت دارند همدیگر را نگاه میکنند و اِما هم بینشان ایستاده، تازه درمییابیم چرا پینتر قصه را اینطور تعریف کرده بوده و چرا اصلاً باید اینطور تعریف میکرده. تا پیش از این پایان، ساختمان غریبِ نمایشنامه شاید صرفاً نوعی بازیگوشیِ فرمی با پرداختی…
ادامه