ورود مسدود

برخلاف خیلی از کارهای قبلی جعفر مدرس صادقی مثل «گاوخونی» یا «کله‌ی اسب»، که می‌توانستی یک‌نفس بخوانی و به‌سختی تا قبل از خط آخر ازشان دل بکنی، این بار دل بستن و همراه شدن با «روزنامه‌نویس» کار سختی است، باید بارها با وسوسه‌ی رها کردن و ادامه ندادن بجنگی تا…

ادامه

چرا آدم‌ها حیوانات را شکنجه می‌دهند؟

در اوایل هفته‌ی گذشته، شخصی به نام پل راجرز اهل گلوکسترشایر در بریتانیا به جرم پختن زنده‌زنده‌ی خرگوش خانگیِ خود در مایکروفر به شانزده هفته زندان محکوم شد. این مرد، که سابقه‌ی مشکلات روانی هم داشت، در دادگاه گفته بود که وقتی این کار را کرده عصبانی بوده، آن هم…

ادامه

من از آجیل فقط پسته و فندق و بادام

«من از آجیل فقط پسته و فندق و بادام.» به نظرم این جمله بهترین جمله‌ی «خاطرات اردی‎بهشت»، یکی از دو رمان تازه‌منتشرشده‌ی جعفر مدرس صادقی است. چون اگرچه فعل ندارد و آن‌طور که به ما یاد داده‌اند جمله‌ی فاعل‌دار و فعل‌ندار نه‌فقط جمله نیست که حتی شبه‌جمله هم نیست، اما…

ادامه

در راه

رمانِ «نام‌ناپذیرِ» ساموئل بکت این‌طور تمام می‌شود که «باید ادامه بدهی، نمی‌توانم ادامه بدهم. ادامه خواهم داد». تا قبلِ این رمان‌های جدیدی که بالأخره بعد چند سال گیر و گرفتاری برای گرفتنِ مجوز منتشر شدند، دو سه رمانِ آخری که از جعفر مدرس صادقی خوانده بودم، هر بار مرا یادِ…

ادامه