همان اوایل «پرویز» صحنهای هست که به جنگ تحلیلهای روانشناختی از فیلم میرود، راهشان را میبندد: شخصیت اصلی وارد آسانسور مجتمع میشود. دختر و پسری جوان از قبل توی آسانسورند. چشمشان میافتد به هیکل گنده و غیرمعمول پرویز، به همدیگر نگاهی میاندازند و زیر لبی میخندند. پرویز همانطور ایستاده، انگارنهانگار.…
ادامهصدای نفسهایش تمام فیلم را زیر سیطره دارد، انگار با بار سنگینی بر دوش از پست و بالای زندگی میگذرد؛ بار تفاوت. در «پرویز» با نوعی تحلیل روانکاوانه روبهروییم، تحلیل فردی که به نظر میرسد از ابتدا تا انتها با بایدها و نبایدهای اخلاقی و اصول نانوشتهی جامعهاش ناهمخوان است،…
ادامه«پرویز» روایت دو مرد (پدر و پسر) است در فقدان یک زن (مادر). این روایت در بستر محیطی که این دو مرد در آن زندگی میکنند (شهرک) پرداخته میشود. آنچه همزیستی این دو مرد را کنار همدیگر ممکن ساخته فقدان یک زن است و با ورود زنی تازهوارد (آذر)، برای…
ادامه«پرویز» داستان مرد پنجاهسالهای است که سالهاست در یک مجتمع مسکونی بزرگ همراه پدرش زندگی میکند. سالهای طولانی زندگی در شهرک/ مجتمع مسکونی، و البته شخصیت و خلقیات پرویز، باعث شده ارتباطی اجتماعی و عاطفی با اهالی شهرک داشته باشد؛ ارتباطی که بهدید پرویز جدیتر و عمیقتر از آن بهنظر…
ادامه