بق‌بقو کن، بق‌بقوی تو خوب است

شهرداری تهران پررنگ‌تر از همیشه در عرصه‌ی هنر حضور دارد، جشنواره و دوسالانه برپا می‌کند، به هنرمندان سفارش ساخت اثر برای فضای شهری می‌دهد و حاشیه‌ی پل‌ها و تونل‌ها را برای خوش‌آب‌ورنگ شدن به دست کاربلدها می‌سپارد، اما ممکن است دوماه دیگر آن پل سر جایش نباشد، دیوارهای تونل را…

ادامه

به دست‌انداز نزدیک می‌شوید

مسعود کیمیایی که «قیصر» را ساخت، چندتایی از منتقدانِ ایرانی، که تا قبلش اصلاً سینمای ایران را داخلِ بازی حساب نمی‌کردند و هرازگاه فقط تمسخرنامه‌هایی درباره‌ی بعضی فیلمفارسی‌ها می‌نوشتند تا با رفقا تفریحی کرده باشند، رفتند پشتِ روایتِ جوانِ بیست‌وهشت‌ساله‌ی نوآمده از انتقام‌گیریِ قهرمانی تک‌رو ایستادند و گفتند این آغازِ…

ادامه

زمستانِ بی بخار

شبکه آفتاب: کجا هستند پارو به دوش‌هایی که همین موقع‌ها مهمان کوچه‌ها می‌شدند و صدا توی کله‌شان می‌انداختند که «برف پارررو می‌کنیم؟» کجاست آن استرس افت فشار گاز و چک ‌کردن دم به دقیقه‌ی لوله‌های بخاری؟ چه شد تصویرهایی که با انگشت روی شیشه‌های بخارگرفته‌ی زمستانی نقش می‌بست و حرص…

ادامه

ما گم شده‌ایم

همنشینی حال و گذشته؛ درهم‌تنیدگی «گذشته»ی استوار، پایدار و سخت، و «حال»ی که ترد و شکننده می‌نماید، «گذشته»‌ای که انگار تا ابد قرار است بماند و «حال»ی که حتی تا چند لحظه‌ی دیگر، چند ثانیه‌ی بعدی، تضمینی به بقایش نیست. «حال»ی که خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم، فانی می‌شود.…

ادامه