«جرج گفت حالا میری چوب بیاری. اون پشت درختا یکعالم چوبه که آب رودخونه آورده، برو بیار…» متن مقدمهی نمایشگاه عکسهای مسیح موسوی با این جملهها از کتاب «موشها و آدمها»ی جان اشتاینبک شروع میشود. میتوانی مقدمه را نخوانی و یکراست وارد دو اتاق تودرتوی گالری شمارهی شش شوی. هیچچیزی…
ادامهشبکهآفتاب: یک هفتهی پیش دانشآموزان مدرسهی روستای حفارشرقی (نزدیک خرمشهر) به مدیر مدرسه خبر دادند که خمپارهای در نزدیکی مدرسه پیدا کردهاند. مدیر مدرسه با مرکز فوریتهای پلیس (۱۱۰) تماس گرفت. مأمورانِ پلیس برای بازدید از این خمپارهی باقیمانده از جنگ آمدند اما تا امروز کسی برای خارجکردن این خمپاره…
ادامهبنا به روایتی بیشتر از سیزدههزار مجوز نشر معتبر در ایران هست که از این تعداد نزدیک به هفتهزارتایشان در سال دستکم سه کتاب منتشر میکنند و باقی هم از این مجوزهایی که توی دستشان دارند استفادههای دیگری میکنند. از آنطرف رئیس اتحادیهی ناشران و کتابفروشان تبریز هم میگوید در…
ادامهنمیدانم از کی به این نتیجه رسیدم که آدمها یا «عاشق» میشوند یا «هنرمند». در ذهن من، این نهاییترین صورتبندی برای دوگانهی نهایتناپذیرِ آدم خاص/ آدم معمولی است. آدمهای معمولی، کلمهای بدون هیچ بار ارزشی، در نهایت میتوانند یک عاشق حقیقی بشوند. یکی را با پرستش و ایثار تمام دوست…
ادامه