خانوادهی مقتول گفته بودند هیچکس از خانوادهی بلال نیاید درِ خانه. شبِ آخر بود. شهر دلهره داشت. مردم، نگاهها، جنبش لبها جور دیگری بود. تلفنها مدام زنگ میخوردند. ما چهار نفر بودیم. تمام راه وقتی عکاس جوان داستانِ ازدواجش را تعریف میکرد تا شاید راه کوتاه شود، گوشهی ذهنمان به…
ادامهپانویسهای کتابها کمکم تغییر کاربری میدهند. کتابی ترجمهشده در دست گرفتهاید و در حال خواندنش هستید که به پانویس یکی از صفحات میرسید و میبینید مترجم کتاب در آنجا، در آن گوشهی دنج و اختصاصیای که برای خودش مهیا کرده، نظر و تفسیر شخصیاش را دربارهی کتاب گنجانده، با خواننده…
ادامههالیوود، جز فیلمها و شکوهی که پیش چشم تماشاگرانش میگذارد، قصههای غمبار و تلخ بسیاری هم آنسوی دوربینهایش دارد: رسواییها، عشقهای نافرجام، و شکستها و حرمانها. رابرت پریش در «کتاب مردگان هالیوود» از مرگهای هالیوودی و غریب بازیگران مشهور استودیوهای رویاساز سینمای امریکا نوشته: خودکشیها، قتلها، مرگهای بر اثر الکل…
ادامه«و تمام جهان را یک زبان بود. و واقع شد که چون از مشرق کوچ میکردند، همواریای در زمین شنعار یافتند و در آنجا سکنا گرفتند. و به یکدیگر گفتند «بیایید خشتها بسازیم و آنها را خوب بپزیم.» و ایشان را آجر بهجای سنگ بود، و قیر به جای گچ.…
ادامه