Categories: فرهنگ و هنر

بَه‌بَه آقای نوبل

بازار کتاب ایران آن‌قدر معادلات مجهول دارد که نه‌فقط مای خواننده از عهده‌ی حلاجی کردنش برنمی‌آییم، بلکه احتمالاً در حوزه‌ی ترجمه حتی خود مترجمان و ناشران هم نمی‌دانند چطور و چرا یک نویسنده در ایران کاروبارش سکه می‌شود و یکی دیگر هیچ‌وقت اقبالی نصیبش نمی‌شود. یک مورد همین داستان‌نویس‌های کشورهای عرب‌زبان از نجیب ‌محفوظ گرفته تا خیلی‌های دیگر که هرگز در ایران، آن‌قدر که در فرانسه و کشورهای انگلیسی‌زبان خوانده شده‌اند، طرفدار نداشتند، اما به‌خلاف قصه‌نویس‌های کشورهای هم‌جوار، شاعرانشان از محمود درویش گرفته تا غاده ‌السمان اینجا زیرلب زمزمه می‌شوند و معلوم نیست اقبال شاعران به نویسندگان عرب‌زبان در ایران از کجا می‌آید، در نادیده گرفتن هم‌جوارهای دیگر یکی دو استثنا هم هست که انگار دلیل اقبال کتاب‌هایشان در ایران تقلب از روی دست خارجی‌ها بوده: اورهان پاموک و عتیق رحیمی و خالد حسینی.

در بازار بگیر و نگیر کتاب ایران، وقتی پای ادبیات داستانی خارجی وسط می‌آید ماجرا پیچیده‌تر هم می‌شود، مثال عینی‌اش هم نوبلیست ادبی امسال است. پاتریک مودیانو آن‌قدر برای خواننده‌های انگلیسی‌زبان اسم نشنیده‌ای بود که در اولین واکنش‌هایی که در فضای مجازی درباره‌ی برنده‌ی امسال منتشر شده بود، هشتگ «این دیگه کیه؟» جزو پرطرفداترین‌ها شد. اما همین آقای مودیانو در ایران چنان طرفدار دارد که از هر کدام از رمان‌هایش دو سه ترجمه‌ی جورواجور درآمده. اول‌بار ساسان تبسمی، مترجم فقید، بعد از آزمودن ذائقه‌ی خواننده‌ی ایرانی با کریستین بوبن، سراغ این نویسنده‌ی فرانسوی رفت. نویسنده‌ای غرق در نوستالژیِ روزگار اشغال فرانسه و برادر ازدست‌رفته‌اش که در ایران بخت‌ بلندی یافت و خیلی‌زود، انگار که مثلاً پل استر باشد یا هاروکی موراکامی، مترجمان ایرانی پیش‌پیش خبر ترجمه‌ی کتاب‌هایش را به خبرگزاری‌ها می‌دادند و هر آن ممکن بود ترجمه‌ی دیگری هم از همان اثر منتشر شود.

یکی دیگر از اولین کتاب‌هایی که از مودیانو منتشر شد رمانی با ترجمه‌ی ناهید فروغان بود که نشر چشمه روانه‌ی بازارش کرد، «ناپدیدشدگان»، و با توجه به ذهنیت مثبتی که در بازار کتاب ایران به کیفیت مجموعه‌داستان‌ها و رمان‌های خارجی این نشر هست، کتاب خیلی زود جای خودش را در ویترین‌ها پیدا کرد.

در میان کتاب‌های مودیانو رمان «افق» او با دو ترجمه‌ی متفاوت در بازار موجود است و بیشتر از باقی رمان‌های این نویسنده با استقبال روبه‌رو شده، یکی از ساسان تبسمی و دیگری از حسین سلیمانی‌نژاد، رمانی پر از جمله‌های قصار مثل این‌: «برخورد اول بین دو نفر مثل زخمی سطحی است که هر دو احساسش می‌کنند و چرت تنهایی‌شان را پاره می‌کند.»

رمان ماجرای مردی را روایت می‌کند که در جست‌وجوی یافتن است؛ یافتن زنی که ۳۵ سال پیش با او آشنا شده بود. اما این تنها خط داستان نیست. نویسنده به‌شیوه‌ی‌ اغلب رمان‌هایش خواننده را در پیچ‌واپیچ تاریخ و گذشته این‌سو و آن‌‌سو می‌برد و دنیایی از خاطرات محو را زنده می‌کند؛ خاطراتی که آدم‌های او را می‌سازند. جدا از اینها رمان «در کافه‌ی جوانی گمشده‌»‌ی او هم در نشر افق با ترجمه‌ی تبسمی حسابی دیده شد، رمانی که ساختاری ساده‌ اما پرکشش دارد. لوکی دختر جوانی است که گم شده و ناگهانی شوهرش را ترک می‌کند. شوهرش از کارآگاهی می‌خواهد که به دنبال رد او برود و در خلال این داستان مودیانو باز هم همان دغدغه‌های همیشگی‌اش را به خواننده عرضه می‌کند. از «تصادف شبانه‌»‌ی او هم دو ترجمه یکی از حسین سلیمانی‌نژاد و یکی هم از مهسا ابهری منتشر شده. «محله‌ی گمشده» با ترجمه‌ی اصغر نوری و «سفر ماه‌عسل» با ترجمه‌ی نسرین اصغرزاده هم در بازار هنوز جزو پرفروش‌ترین‌های هستند. حالا که جایزه‌ی نوبل هم به فهرست نشان‌های مودیانو اضافه شده، باید منتظر بود که به‌زودی دفترچه‌ی یادداشت‌های شخصی و فهرست خرید روزانه‌ی او هم به فارسی ترجمه شود؛ و این از بخت مودیانو در ایران است. البته که چیزی از این بخت عایدش نمی‌شود، چون ما پابند قانون کپی‌رایت جهانی نیستیم و لازم نیست به مودیانو خبر بدهیم و بابت این‌همه خواننده‌ی فارسی‌زبان که دارد خوشحالش کنیم.

خیلی از نوبلیست‌های این‌چند سال اخیر هم در بازار ایران استقبال نشدند. هرتا مولر خیلی پیش از دریافت جایزه‌ی نوبل با رمان «سرزمین گوجه‌های سبز»ش در ایران محبوب بود و بعد از دریافت نوبل باقی رمان‌ها و داستان‌هایش یک‌به‌یک به فارسی ترجمه شد، اما لکلزیو در ایران بعد از نوبل نادیده گرفته شد و خبری از چاپ آثارش نیامد. آلفریده یلینک و امره کرتش و مو یان و توماس ترانسترومر هم انگار که اصلاً نبوده‌اند و ننوشته‌اند. البته در این معادله گاهی نوبل بیش از اندازه کارساز می‌شود و سرنوشت نویسنده را در بازار کتاب ایران برای همیشه عوض می‌کند، مثل ژوزه ساراماگو که هیچ‌کس اسمش را هم تا پیش از دریافت نوبل نشنیده بود و بعد از دریافت نوبل نه تنها رمان «کوری‌»اش بدل به کتاب بالینی خیلی‌ها شد، بلکه ماراتن ترجمه‌ی آثارش در ایران حتی حالا بعد از مرگ نویسنده هم بی‌امان ادامه دارد. نویسنده‌ی نوبلیست در ایران می‌فروشد؟ این سؤال خیلی‌هاست، ولی جوابش را هیچ‌کس نمی‌داند.

شبکه آفتاب

Recent Posts

فیل سفید و موریانه

خیلی هم لازم نیست نگاه ریزبین و دقیقی داشته باشید. کافی است فقط سری به…

1 هفته ago

چه کسی بود صدا زد آرش و چرا

چرا و چگونه‌اش قصه‌ای دراز دارد اما نا‌گهان آرش، آن آرش کمانگیر، شد محبوب دل…

2 هفته ago

نیاز به ثبت روزمرگی

نقاشی واقع‌گرا در ایران درست سال‌هایی شکل می‌گیرد که در اروپا مدرنیست‌ها با سرعت هرچه…

4 هفته ago

خاطره‌ی زیرشیروانیِ خانه‌ی پدری

اتاق زیرشیروانی‌ خانه پر بود از اشیای قدیمی، مجسمه‌ها، چمدان‌ها و قاب‌عکس‌ها. این منبع الهامِ…

4 هفته ago

آنجایی که امروز آغاز شد

یکی از فیلم‌هایی که این روز‌ها در دسترس تماشا قرار دارد فیلم برداشت (Harvest) به‌کارگردانی…

1 ماه ago

اهلی‌کردن غول نامهربان

مثال رايجي در روان‌شناسي هست که وقتي به ملاقات دوستي مي‌رويد که دچار اضطراب زياد…

1 ماه ago